بخش 125

ساخت وبلاگ

******************************

بخش ۱۲۵

گر ولی زهری خورد نوشی شود

ور خورد طالب سیه هوشی شود

اگر کاملین درگاه خداوند زهر بنوشند تبدیل به عسل و شیرینی گردد و اگر ناقص هر چه تناول کند به ظلمت عقلانی تبدیل گردد

مسایل السلوک

مولانا در این فصل جلیل به فراست و درک ولی خدا و بندگان ناقص میپردازد

مردان اسمانی اولیاالله چون تمامی افعالشان خدای کریم را ناظر میبینند و همت شان همه خداست لذا ثمره کردارشان معنویت و وصال است

اما بر عکس ناقصین چون غفلت بر کردارشان سایه افکنده ماحصل ان چیزی جز تاریکی نیست

هم ...صلاتهم ساهون

حتی نماز ناقص الوده به سهو و غفلت است

اما کاملی چون علی علیه السلام چنان فنای حق میگردد که در حین نماز عمل جراحی و خارج کردن تیر انجام میگردد

پس ان نماز ناقض ظلمت است و نماز کامل نورانیت و هدایت

حال قیاس باید کردی تمامی حرکات و سکنات هر دو نوع انسان را که تفاوت از زمین است تا اسمان

****************************

رب هب لی از سلیمان آمدست

که مده غیر مرا این ملک دست

دعای رب هب لی یعنی ببخش خدایا فقط پادشاهی را به من از سلیمان در قران امده است

که غیر من را به مالکیت و ثروت نرسان

مسایل السلوک

مولانا برای اثبات این مطلب که گاها نعمتی برای یکی زهر و برای یکی نوش است سندی از قران می اورد

سلیمان نبی وقتی به تصرفات ایات تکوینی و حکمرانی در کل کاینات نایل شد و عواقب و وسواس و دامهای ان را دید

از خطر سلب ایمان و طغیان ناقصین ترسید لذا دعا کرد گفت خدایا فقط مالکیت را به من سلیمان بده

این دعا نه بر اثر حسد بلکه از دانستن خطر ان نعمت برای ناقصین است

لذا پادشاهی برای سلیمان کمال و ایمان و خدمت است و برای دیگران تعدی و تجاوز و ظلم

گر چه هر دو انسانند ولی فرق است بین ان دو و بقول معروف

دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیها

*****************************

تو مکن با غیر من این لطف و جود

این حسد را ماند اما آن نبود

سلیمان از خدا خواست که این لطف انعام ثروت را به کسی دیگر نکن

و این مهم گر چه ظاهرا حسادت مینماید اما در حقیقت نیت خیر و صلاحی در ان نهفته است

****************************

نکتهٔ لا ینبغی می خوان بجان

سر من بعدی ز بخل او مدان

لذا لازم است واژه لاینبغی را از اعماق جانت بخوانی

و واژه من بعدی را بر بخل سلیمان فیصله ننمایی

مسایل السلوک

اولیا و برگزیدگان به درجه عصمت و تطهیر نایل شده اند و اگر چنانچه در عملکردشان در ظاهر امر تعدی دیده شد ان از نگاه ناقص و دنیایی ماست نه از سو رفتارملکوتیان

*****************************

بلک اندر ملک دید او صد خطر

موبمو ملک جهان بد بیم سر

بلکه سلیمان نبی بموجب خطرات حاکمیت و سلب ها ایمانها نسبت به پادشاهان دنیویی و عقوبت کار ترحم نمود

زیرا او در ژرفای نگاه خویش لایه لایه خطرات این مقام را حس نمود

*****************************

بیم سر با بیم سر با بیم دین

امتحانی نیست ما را مثل این

در حکومت دنیایی هلاکت و نابودی جان و ایمان هست زیرا امتحانی بزرگتر از قدرت دنیایی و حاکمیت بر مردم در دایره ازمون وجود ندارد

مسایل السلوک

حضرت رسول علیه السلام در روایتی فرمودند حکومت بر مبای دیانت بعد از من بیش از سی سال خواهد بود و بعد از حکومت دینی به سلطنت تبدیل خواهد شد

و صاحب نظران مراد از فرمایش حضرت سید عالم صل الله علیه و اله و سلم را مجموعه خلافت پنج خلیفه راشده دانسته اند

حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و علی و حسن رضوان الله تعالی علیهم اجمعین بوده اند

***************************

پس سلیمان همتی باید که او

بگذرد زین صد هزاران رنگ و بو

لذا میبایست همت و اراده ای بزرگ همچون سلیمان نبی علیه السلام داشت که قدرت گذشتن از فتنه های پادشاهی و ان همه زرق و برق را توان داشته باشد

مسایل السلوک

صبر چند نوع است و صبر بر نعمت بزرگترین است زیرا در مقام بمراتب شکیبایی سخت از صبر بر نقمت است

**************************************

با چنان قوت که او را بود هم

موج آن ملکش فرو می بست دم

سلیمان نبی علیه السلام با مقام عصمت باز هم گرفتار تبعات پادشاهی دنیوی قرار گرفت و موجب بستن دهان و به تبع ان بر دلش نیز اثر گذاشت

مسایل السلوک

این بیت اشاره است به ایخ ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه ص( اذ عرض علیه بالعشی الصافنات الجیاد......)

ان گاه که اسبان بر سلیمان عرضه شد از فرط علاقه محو تماشای اسبان شدو از نماز باز ماند و خود را ملامت کرد.....

********************************

چون برو بنشست زین اندوه گرد

بر همه شاهان عالم رحم کرد

و این عمل که موجب غصه و اندوه سلیمان گشت موجب شد که نسبت به همه حاکمان عالم ترحم نماید

مسایل السلوک

نکته عرفانی بزرگی که در این فرمایش مولانا نهفته است تلنگر این حقیقت است که ما نباید در مقابل خطای کوچک و بزرگ دیگران زبان به شماتت و قضاوت باز کنیم زیرا اگر در همان موقعیت قرار بگیریم دوست نداریم عکس العمل های دیگران نسبت به ما غیر منصفانه باشد

تو کز محنت دیگران بیغمی

نشاید که نامت نهند ادمی

*******************************************

شد شفیع و گفت این ملک و لوا

با کمالی ده که دادی مر مرا

لذا سلیمان علیه السلام دعا کرد بارالها حاکمیت را به کسی عنایت کن که به او عصمت عطا کرده ای و همانطور که به من کمالات معنایی عنایت نموده ای او را نیز مزین به کمالات اسمان نما

*************************************

هرکه را بدهی و بکنی آن کرم

او سلیمانست وانکس هم منم

در حقیقت اگر به هر کسی کمالات معنایی عنایت نمودی او سلیمان است و در واقع ان شخص خود من هستم

*******************************************

او نباشد بعدی او باشد معی

خود معی چه بود منم بی مدعی

ان بزرگوار که صفات الهی ای که من دادی به او هم لطف کنی او همراه من نیست خود من هستم گر چه از حیث زمان با هم فاصله داشته باشیم

مسایل السلوک

صاحبان نور از اولین تا اخرین در یک اصل برابرند و ان کسب نورانیت معنایی است مقامی عظیمی که به پاداش تقوا حاصل گردد

*********************************

شرح این فرضست گفتن لیک من

باز می گردم به قصهٔ مرد و زن

اگر چه بسط این حقیقت امری فرض است و باید دیگران به زوایای مختلف معنویت ملکوتیان اشاره گردد

ولی ناچارا باید به ادامه داستان مرد و زن عودت نمایم

پایان بخش ۱۲۵

بیت ۲۶۱۵

انجمن ادبی مولانا سنگان...
ما را در سایت انجمن ادبی مولانا سنگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0anjomanmolana0 بازدید : 171 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 14:22