بخش 96 - تفسیر ما شائ الله کان

ساخت وبلاگ

این همه گفتیم لیک اندر بسیچ

بی عنایات خدا هیچیم هیچ

بار الها این همه در وادی سخن جولان نمودیم اما در نهایت امر بدون توجه و لطف تو ما چیزی نیستم

مسایل السلوک

و ما توفیقی الا بالله

هیچ توفیقی بدست نخواهد امد مگر با عنایت خدای مهربان ادمی نیت و اراده می نماید و خالق فیصله

قل اللهم مالک الملک توتی الملک ممن تشا و تنزع الملک ممن تشا و تعز من تشا و تضل من تشا بیدک الخیر و هو علی کل شی قدیر

*********************************

بی عنایات حق و خاصان حق

گر ملک باشد سیاهستش ورق

اگر افعال ادمی مورد پسند خدا و برگزیدگانش قرار نگیرد حتی اگر فرشته معصوم هم باشیم در سرانجام باخته ایم

****************************

ای خدا ای فضل تو حاجت روا

با تو یاد هیچ کس نبود روا

ای خدای مهربان و ای رب کریم فقط در وادی فضل توست که نیازهای بندگان اجابت گردد

پس نباید در الوهیت و تصرفات ذات و صفات برای کسی اختیاری قایل بود

مسایل السلوک

شاید فکر کنید این بیت مولانا با ابیات قبلی دارای تناقض هست

اما باید موضوع فوق را درست تحلیل نمود

زیرا مراد از مصراع دوم این بیت عقیده الوهیت داشتن برای غیرالله است که مولانا بدان اشاره داشته و ان متفاوت از تصرفاتی که مقربان با اجازه حق یافته اند

اگر کسی انبیا و اولیا را صاحب تصرف مستقلا داند شرک محض است ولی اگر یکی از مقربان محض واسطه الهی و به اذن الله ان هم با شرایطی که در شرع مقدس امده دارای گنجایش است ولاغیر

***************************

این قدر ارشاد تو بخشیده ای

تا بدین بس عیب ما پوشیده ای

بارالها توفیق ارشاد از جانب توست و تا کنون بسیاری از نواقص ما را به فضل خویش حفظ نموده ای

**********************************

قطره ای دانش که بخشیدی ز پیش

متصل گردان به دریاهای خویش

دانش اندک ما که در حقیقت عطای توست که در ازلیت بخشیده ای ان را به بینهایت دانایی وصل فرما

***********************************

قطره علم است اندر جان من

وارهانش از هوا وز خاک من

ان دانش اندک جان من را از الودگی هوا و خاک رهایش کن

مسایل السلوک

علوم اکتسابی میتواند بر اثر عدم معرفیت و عقلانیت بازیچه نفس و شیطان گردد و موجب طغیان در شهرت طلبی و احساس برتری گردد

علم اگر با تقوا همراه شود نجات بخش و انسان ساز خواهد بود و پیامبر فرمود

پناه بر خدا از علمی که ما را ادم نکند

********************************

پیش از آن کین خاکها خسفش کنند

پیش از آن کین بادها نشفش کنند

لذا پیش از انکه علوم ما دستاویز و بازیچه خاک گردد و موجب زوال

فقط اراده توست که میتواند ان را از هجوم خاک و باد مصون نمایی تا در وادی قبولی عمل قابل عرضه به درگاهت باشد

*****************************************

*******************************

قطره ای کو در هوا شد یا که ریخت

از خزینهٔ قدرت تو کی گریخت

قطرات محوشده و ریخته گشته در خاک هیچگاه از خزاین قدرت تو گم نخواهد شد چون سیطره و قدرت توست که بر کل هستی احاطه دارد

**********************************************

گر در آید در عدم یا صد عدم

چون بخوانیش او کند از سر قدم

چنانچه ان قطرات به وادی نیستی روند و یا صدها بار فنا گردند همینکه اراده تو به احضار ان باشد از سر خویش قدم سلزد و با تمام شوق و ذوق در محضرت حاضر میشود

******************************

صد هزاران ضد ضد را می کشد

بازشان حکم تو بیرون می کشد

در ستیز اضداد صدها بار به انهدام یگدیگر بپردازند

اما همینکه اراده تو به هستی انان باشد حکم تو نافذ است

****************************************

از عدمها سوی هستی هر زمان

هست یارب کاروان در کاروان

خدای من در هر لحظه از نیستی به هستی ایند کاروان در کاروان و ان فقط در اراده توست

و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون

*************************************

خاصه هر شب جمله افکار و عقول

نیست گردد غرق در بحر نغول

بخصوص که در هنگام شب افکار و عقول در دریای عمیق بینهایت حضرت حق گویی به عدم میروند

**********************************

باز وقت صبح ان اللهیان

بر زنند از بحر سر.چون ماهیان

مجددا در وقت صبح ان نعمات الهی یعنی عقل و فکر شبیه ماهیان دریا ظاهر می شوند

********************************

در خزان ان صد هزاران شاخ و برگ

در هزیمت رفته در دریای مرگ

در هنگام زمستان هزاران درخت با شاخو برگ رو به عدم ارند و به دریای موت ورود می کنند

*************************************

زاغ پوشیده سیه چون نوحه گر

در گلستان نوحه کرده بر خضر

پرنده زاغ نیز برای این حکایت گویا جامه سیا به تن نموده و برای مرگ سرسبزی نوحه گر شده

********************************

باز فرمان اید از سالار ده

مر عدم را. کانچه خوردی بازده

تا اینکه از حانب خدای قادر و خالق مطلق فرمان رسد ای عالم نیستی انچه را از هستی سلب نموده ای بازگردان

*************************

آنچ خوردی وا ده ای مرگ سیاه

از نبات و دارو و برگ و گیاه

ای نیستی به ظاهر ظلمت باید هر انچه را گرفته ای برگردانی

از روییدنیها و گیاهان درمانی و برگ و علف های هستی

********************************

ای برادر عقل یک دم با خود ار

دم به دم در تو خزان است و بهار

ای برادر دینی و در واقع ای مرید راه معرفت مقداری از وادی عقل مدد بگیر

و انگاه نگاه کن که خزان روزگار لحظه به لحظه چه تغییرانی در تو ایجاد نموده است

مسایل السلوک

ادمی در گذر زندگی به نص صریح قران ( ان مع العسر یسرا)

بارها به خزان و بهار رسیده است و هر دو فتنه عمر است و ادمی در دایره تکلیف به گاه بلا و صفا چگونه رضایت خالق مهربان را ترجیح دهد بر امیال و خواسته نفسانی و مادی خویش

****************************

***************************************

ز انبهی برگ پنهان گشته شاخ

ز انبهی گل نهان صحرا و کاخ

از فراوانی برگ شاخه های درخت پنهان گشته و از بسیاری گل های تزیینی صحرا و قصرها مخفی شده

مسایل السلوک

مراد حضرت مولانا از وفور برگ و گل فراوانی سخن و اندیشه است که به تبع ان قلب معنایی دیگر تمییز داده نمیشود و انسان در کثرت این دو گم شده است

*******************************

این سخنهایی که از عقل کلست

بوی آن گلزار و سرو و سنبلست

یقینا گفتار عقل کل هست که از ان رایحه گل و سرو و سنبل به مشام میرسد

*********************************

بوی گل دیدی که انجا گل نبود؟

جوش مل دیدی که انجا مل نبود؟

ایا میشود بوی گل را حس کرد در مکانی که فاقد گل است و ایا مستی حاصل از می ناب را میتوان بدون موجود بودن ان دید؟

******************************

بو قلاووزست و رهبر مر ترا

می برد تا خلد و کوثر مر ترا

بو مرشدی است توانا که مرید را در نیل به حقیقت رهبری می نماید و او را تا جنت و حوض کوثر خواهد برد

******************************

بو دوای چشم باشد نورساز

شد ز بویی دیده یعقوب .باز

بو نقش داروی شفابخش را داراست زیرا چشمان یعقوب نبی علیه السلام با اعجاز او بینایی خویش را دریافت

******************************

بوی بد مر دیده را تاری کند

بوی یوسف دیده را یاری کند

یقینا بوی بد که الوده به تعلقات ماده باشد موجب تاری چشم گردد بدین معنی که با فنا در زرق و برق دنیا حجاب گیرد و از دیدن حقیقت باز ماند اما بوی یوسف صدیق باعث بینایی و رفع حجاب گردد زیرا که( ینفع الصادقین صدقهم)

***************************

تو که یوسف نیستی یعقوب باش

همچو او با گریه و آشوب باش

پس اگر در مقام ولایت یوسف نیستی ناامید نشو زیرا میتوانی چون یعقوب گریان و جویان باشی

مسایل السلوک

شاید منظور از یوسف و یعقوب رابطه مرید و مرادی باشد مرید میبایست سعی نماید تا به مدد هدایت مراد به وصال برسد

اموزه های قرانی را میتوان اینطور استباط نمود که خدای حکیم در رابطه حقیقی یوسف و یعقوب به این مهم تاکید میفرماید

که تمامی افعال یعقوب در نیل به کمال لازم است و تمامی افعال یوسف در قالب مرادی توانا مهم و لازم است

هر چند پدر مرید باشد و فرزند مراد

مقام ولایت مقامی است الهی و اسمانی و عطای حق است بر قلوبی سلیم که ( من اتی الله بقلب سلیم)

***************************

بشنو این پند از حکیم غزنوی

تا بیابی در تن کهنه نوی

از حکیم سنایی غزنوی این نصحیت را گوش نما تا که در جسم مندرس خویش حیاتی نو و تازه پیدا نمایی

*************************************

ناز را رویی بباید همچو ورد

چون نداری.گرد بدخویی مگرد

برای غمزه نمودن ادمی نیازمند جمال است پس باید زیبایی شبیه گل قرمز داشت

ولی اگر فاقد این کمال هستی دست از نازیدن بردار

************************************

زشت باشد روی نازیبا و ناز

سخت باشد چشم نابینا و درد

بسیار بیهوده است ناز کردن چهره زشت لذا کوری و بیماری بسیار سخت است

**************************

پیش یوسف نازش و خوبی مکن

جز نیاز و آه یعقوبی مکن

در مقابل یوسف صاحب کمال در جمال ظاهر و باطن مدعی نباش فقط مانند یعقوب احساس نیاز و اه داشته باش

مسایل السلوک

بر ان زشتی صاحب عملی که مدعی است باید خندید بویژه اگر در محضر ضمیر اگاه این ادعا صورت گیرد

هر گوشه گمان مبر که خالیست

شاید که پلنگ خفته باشد

****************************

معنی مردن ز طوطی بد نیاز

در نیاز و فقر خود را مرده ساز

مردن طوطی ناشی از نیاز او بود لذا میبایست انسان نیازمند و فقیر ابتدا باید نسبت به دنیا بمیرد

مسایل السلوک

مرید( انتم الفقرا الی الله) است لذا تا احساس نیازمندی مطلق را در خویش نهادینه ننماید به بی نیازی نخواهد رسید

مراد از بی نیازی وصال عارفانه است که با ترک خودبینی حاصل گردد

*******************************

تا دم عیسی ترا زنده کند

همچو خویشت خوب و فرخنده کند

یقینا بعد از ان نفس قدسی مسیحا یی تو را زنده خواهد نمود و ان دم عیسوی مانند خویشت نیکو و تعالی بخشد

************************************

از بهاران کی شود سرسبز سنگ؟

خاک شو.تا گل برویی رنگ رنگ

در هنگام بهار کجا سنگها سرسبز گردند؟

لذا باید خاک شوی تا مستعد رویش گل های رنگارنگ گردی

*********************************

سالها تو سنگ بودی دل خراش

آزمون را یک زمانی خاک باش

چقدر از سالیان عمرت را سنگ دل بودی و دلها را شکستی برای امتحان که شده مدتی را خاکسار باش متواضع و مستعد دریافت معارف

انجمن ادبی مولانا سنگان...
ما را در سایت انجمن ادبی مولانا سنگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0anjomanmolana0 بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 14:28