بخش 105 – نالیدن ستون حنانه

ساخت وبلاگ

بخش 105 - نالیدن ستون حنانه

استن حنانه از هجر رسول

ناله می زد همچو ارباب عقول

ستون حنانه از فراق حضرت رسول علیه السلام مانند صاحبان خرد ناله میکرد

مسایل السلوک

در مسجد النبی تنه درختی ستون مانند بود که حضرت رسول اکرم برای سخنرانی از ان بهره میبردند

تا اینکه به پیشنهاد یکی از صحابه برای این کار منبری ساخته شد

ستون مذکور که دیگر تکیه گاه سید علیه السلام نبود از سلب این فضیلت ناله ای حزن الودی را سر داد و از ان زمان ان درخت به ستون حنانه یعنی ناله کننده شهرت یافت

*****************************

گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون

گفت جانم از فراقت گشت خون

پیامبر علیه السلام فرمودند چه میخواهی و مقصد از ناله چیست گفت ای فخر دو عالم و بهانه عشق جان اکنون در فراغت خون گشته است

****************************

مسندت من بودم از من تاختی

بر سر منبر تو مسند ساختی

تکیه گاه تو من بودم و به مدد من جولان سخنان نورانی مینمودی حال اکنون از منبر تکیه گاه ساخته ای

**************************

گفت خواهی که ترا نخلی کنند

شرقی و غربی ز تو میوه چنند

حضرت فرمودند ایا دوست داری که از خدا بخواهم که تو را درخت خرمای تر و تازه نماید

تا مردم شرق و غرب عالم نیازمند خرمای تو باشند

*****************************

یا در آن عالم حقت سروی کند

تا تر و تازه بمانی تا ابد

یا خدای مهربان در ان ابد تو را درخت سرو بهشتی نماید تا به تبع ان طراوت و تازگی ابدی داشته باشی

مسایل السلوک

در عقبی مبحث خلود امری است مورد تاکید در ایات قران کریم اگر ادمی و هر مخلوقی بدان فضیلت نایل گردد به جاودانگی خواهد رسید

****************************

گفت آن خواهم که دایم شد بقاش

بشنو ای غافل کم از چوبی مباش

ستون حنانه گفت یا رسول الله (ص) من متقاضی بقای همیشگی هستم

پس ای ادمی تو در نیل به بقا و فنا اراده و طلب و عشق کمتر از یک چوب را حداقل داشته باش

*******************************

آن ستون را دفن کرد اندر زمین

تا چو مردم حشر گردد یوم دین

پیامبر علیه السلام فرمودند تا ان ستون را چون اموات در زمین دفن نمودند

تا در روز حشر برای جزا انچه که تضمین شده فخر کاینات است مانند سایر انسانها حشر گردد

*****************************

تا بدانی هر که را یزدان بخواند

از همه کار جهان بی کار ماند

هر انکش تمام اموراتش بر اساس فرمان حق باشد او به درگاه الهی فرب خاصل نماید و به تبع ان نسبت به دنیا بر رغبت گردد

مسایل السلوک

عدم تعلق به ماده در مقربان و اسمانیان بموجب چشیدن حلاوت معنا است

بقول خواجه شیراز

لذت این می ندانی بخدا تا نچشی

****************************

هر که را باشد ز یزدان کار و بار

یافت بار آنجا و بیرون شد ز کار

لذا انانیکه که هستیشان فقط ر

ضایت معبود است به وصال رسند و دیگر نسبت به امورات وادی محسوسات بی قید شوند

**************************

آنک او را نبود از اسرار داد

کی کند تصدیق او نالهٔ جماد

هر کس که سزاولر رازهای معبود نباشد او قادر به فهم و درک ناله های جمادات نخواهدبود

مسایل السلوک

مردان الهی به نص صریح قران ( و ان من شی الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم....) متفاوت از عوام و نامحرمان هستند و ذکر و سخن هستی را به گوش دل میشنوند

****************************

گوید آری نه ز دل بهر وفاق

تا نگویندش که هست اهل نفاق

انسان نامحرم در مجالست محرمان الهی تصنعا خویش را اگاه به حقیقت نشان میدهند تا مورد شماتت قرار نگیرند در حالیکه به نفاق دچار شوند

***************************

گر نیندی واقفان امر کن

در جهان رد گشته بودی این سخن

چنانچه جمادات به امر کن اگاهی نداشتند این مهم که انان اگاه به یاد خدایتد مردود میگشت

مسایل السلوک

امر کن منظور ایه مبارکه ( و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون)

است

****************************

صد هزاران ز اهل تقلید و نشان

افکندشان نیم وهمی در گمان

انانیکه که محرم به اسرار نیستند و اموراتشان مبتنی بر تقلید است و بر اساس نظریات گام بر میدارند همیشه در تزلزل عقیده هستند

و با کمترین اسیب و شبهه صدها هزار اهل تقلید به ورطه تردید و شک گرفتار شوند

********************************

که بظن تقلید و استدلالشان

قایمست و جمله پر و بالشان

زیرا اهل تقلید و استدلال سند و برهانشان گمان است و پر و بال پروازشان نیزگرفتار گمان است و اینگونه اندیشه هرگز در نیل به حقیقت موفق نباشد

****************************

شبهه ای انگیزد آن شیطان دون

در فتند این جمله کوران سرنگون

اهل گمان دچار فتنه شبهات شیطان گردند و نهایتا جملگی کور و سرنگون شوند

مسایل السلوک

ادمی از دو حالت خارج نیست یا مبتنی بر تقلید عمل مینماید یا بر اساس یقین و اهل ظن و گمان دچار وسواس و تردید هستند ولی اهل ایمان و یقین گرفتار تردید نمیشوند

*******************************

پای استدلالیان چوبین بود

پای چوبین سخت بی تمکین بود

اهل تقلید درست شبیه افرادی هستند که پاهای مصنوعی و چوبین دارند و با اتکا بر ان حرکت میکنند لذا دچار اسیب خواهند گشت زیرا پای چوبین تکیه گاه خوبی نیست پس استدلالیان تکیه گاهی سست و بی ریشه را دارا هستند

مسایل السلوک

اهل ظن و گمان همیشه با کوچکترین شبهه ای ناتوان میشوند و انان در وادی سخت معنا به سنگلاخ های شک و تردید گرفتار شوند

*****************************

غیر آن قطب زمان دیده ور

کز ثباتش کوه گردد خیره سر

غیر ان قطب دوران که صاحب بصیرت است و ثبات در عقیده و ایمان تا انجا که کوه با ان صلابت و استقامت در برابر یقین اولیا دچار تحیر گردد

*************************

پای نابینا عصا باشد عصا

تا نیفتد سرنگون او بر حصا

انسان استدلالی مانند کوری است که متکی بر عصا باشد تا در مواجه سنگریزه ها سقوط ننماید

**********************

آن سواری کو سپه را شد ظفر

اهل دین را کیست سلطان بصر

مولانا در این بیت سوالی را مطرح میکند و برای اگاهی مخاطب پاسخ را عنایت میکند

ان سواری که قدرت سعادت و کامیابی اهل دیانت را فراهم نماید کیست

پاسخ...ان صاحبان بینایی باطنی

**************************

با عصا کوران اگر ره دیده اند

در پناه خلق روشن دیده اند

واقعیتی هست که اگر نابینایان میتوانتد به مقصد برسند تکیه بر مدد و کمک سایرین است

****************************

گر نه بینایان بدندی و شهان

جمله کوران مرده اندی در جهان

مولانا در این بخش جلیل بر این نکته مهم صحه میگذارد که اگر اهل بصیرت یعنی روشن ضمیران وادی معنا نبودند تمامی کوران یعنی همان اهل تقلید نابود میگشتند

مسایل السلوک

یک واقعیتی غیر قابل انکار به نصوص شرعیه میباشد که چنانچه وجود مقدس انبیا و اولیا همان محرمان و برگزیدگان نبود تمامی انسانیت در ورطه تردید و گمان به طوفان کفر گرفتار شده و هلاک میشدند

**************************

نه ز کوران کشت آید نه درود

نه عمارت نه تجارتها و سود

زیرا ادم کور توان کاشت و برداشت محصول را ندارد او نه قادر است عمارتی بنا کند و نه تجارتی را به منفعت برساند

مسایل السلوک

در دایره تکلیف معنایی مقوله ( الدنیا مزرعه الاخره) حقیقتی است اما چه کسانی میتوانند نسبت به زراعت معنوی کامیاب گردند و ان را به مرحله برداشت اخرت برساند همانا همان دانایان حقیقت اند یعنی کامل العقلان وادی نورانیت

**************************

گر نکردی رحمت و افضالتان

در شکستی چوب استدلالتان

ای انسانهای ناقص و بی معرفت به حقیقت این واقعیت را بپذیرید که اگر لطف خدا و رحمتش شما را احاطه نمیکرد یقینا این عصای استدلالتان در هم میشکست

*****************************

این عصا چه بود قیاسات و دلیل

آن عصا که دادشان بینا جلیل

مراد از عصا چیست؟ همان قیاسات و برهانهای اهل ظاهر است

حال چه کسی این براهین را عنایت کرد؟ خدای جلیل

مسایل السلوک

در این خصوص شارحی زیبا فرمود

قیاس مجموعه گفتار تشکیل شده از چند قضیه که هر گاه مسلم و جازم شمرده شود اثبات قضیه ای دیگر را به دنبال خواهد داشت

مثلا سعید انسان است .هر انسانی که می میمرد .پس سعید است

دکتر زمانی

**************************

چون عصا شد آلت جنگ و نفیر

آن عصا را خرد بشکن ای ضریر

ای نابینا به حقیقت و تکیه کننده به عصا یعنی همان دلایل یک نصیحت از من بشنو و ان اینکه هر گاه دلایل و استدلالات شما موجب اختلاف و نفرت گردید ان عصا را بشکن که هرگز تکیه گاه خوبی نیست

مسایل السلوک

در منقبت شیخ الااسلام ابن تیمییه امده است که شبی در مسجد هنگام نماز تراویح مجادله مردم را مشاهده کرد

پرسید علت چیست

گفتند ما اختلاف در تعداد رکعات نماز داریم بعضی معتقد به هشت رکعت و بعضی معتقد به بیست رکعت هستیم و این باعث جدل و مناقشه گشته

شیخ پرسید هشت و بیست رکعت بلحاط شرعی چیست

پاسخ دادند هر دو سنت است

ایشان پرسیدند اتحاد و محبت و الفت در شرع چه جایگاهی دارد

گفتند واجب است

فرمود سنتی که موجب زایل شدن واجبی گردد بهتر انجام نشود

لذا اصلا تراویح نخوانید اما اختلاف نداشته باشید که ان واحب است

واعتصموا بحبل الله جمیعاو لا تفرقوا

**************************

او عصاتان داد تا پیش آمدیت

آن عصا از خشم هم بر وی زدیت

خدای مهربان دلایل و برهانها را عنایت فرمود تا چراغ راه و عصای شما در طی طریق معنا باشد

ولی شما ان را بر سر حق کوفتید

***************************

حلقهٔ کوران به چه کار اندرید

دیدبان را در میانه آورید

ای اهل تقلید و ای جماعت کور تا کی اینگونه ادامه خواهید داد؟

فردی کامل و صاحب بصیرت و اولیای واصل را بیابید و او را وارد میدان نمایید تا مسیر حق و درست را به شما نشان دهد

************************

دامن او گیر کو دادت عصا

در نگر کادم چه ها دید از عصا

استدلا ل های فلسفی و عقلی را رها کن و به قران کلام وحی و راهنمای سعادت بشر تکیه کن و نگاه عمیق نما که چطور ادم علیه السلام عصیان نمود و دچار خسران شد

مسایل السلوک

ایه ۱۲۱ سوره طه ( و عصی ادم ربه فغوی)

و ادم فرمان پروردگار خویش را انجام نداد و نومید گشت

در قضیه عصیان ادم همین دلایل عقلانی او را دچار لغزش نمود زیرا ادم علیه السلام در جنبه تحریمی و تنزیهی موضوع مشکل پیدا نمود

*********************

معجزهٔ موسی و احمد را نگر

چون عصا شد مار و استن با خبر

به معجزات دو نبی موسی و حضرت احمد علیهما السلام به دیده معنایی نگاه کن

چطور عصا اژدها و ستون حنانه در نالیدن همچون صاحبان عقول عمل نمودند

****************************

از عصا ماری و از استن حنین

پنج نوبت می زنند از بهر دین

از عصای موسی ماری پدید اید و از ستون مسجد النبی علیه السلام ناله و زاری و از مناره مسجد هر روز پنج نوبت ندای توحید و رستگاری برای دیانت در والای بندگی و نیایش اذان گفته میشود

*****************************

گرنه نامعقول بودی این مزه

کی بدی حاجت به چندین معجزه

دلیل بر وجوب اعجاز انبیا همان مجهول و نامعلوم بودن شیرینی و حلاوت شرع مقدس و دیانت و طریقت و تمامی وادی حقیقت است

هر چه نامعقول است عقلش می خورد

بی بیان معجزه بی جر و مد

زیرا تمامی معقولات بدون نیاز به معحزه قابل پذیرش است و نیاز به جر و جدل و مناقشه نیست

**************************

این طریق بکر نامعقول بین

در دل هر مقبلی مقبول بین

این طریق ناب از دیدگاه اهل استدلال شاید نقض گردد و نامعقول حکم گردد

اما از دیدگاه اهل قبول و حقیقت جویان حتما مورد پذیرش است

*******************************

همچنان کز بیم ادم.دیو و دد

در جزایرها رمیدند از حسد

درست مانند ابلیس و وحوش از ترس ادمی به جزایر پناه می اورند و این نیز از حسد نشات میگیرد

*******************************

هم ز بیم معجزات انبیا

سر کشیده منکران زیر گیا

مثلا حق ستیزان و منکران ناچارا از بیم اعجاز انبیا و شکست حاصله از ان سر را در زیر گیاهان پنهان میکنند

**************************

تا به ناموس مسلمانی زیند

در تسلس تا ندانی که کیند

و این فعل بیشتر از نفاق نشات گیرد تا در پناه مسلمانان به حرمت زندگی نمایند و خود را با تسلس مسلمان نشان دهند تا از اعتراض در امنیت قرار داشته باشند

*********************************

همچو قلابان بر آن نقد تباه

نقره می مالند و نام پادشاه

اینان شبیه ان جاعلان سکه های رایج اند تا با اب نقره و حک نام حاکمان سکه تقلبی را در بین عموم رواج دهند

************************************

ظاهر الفاظشان.توحید و شرع

باطن ان.همچو در نان.تخم صرع

و نشانه این تسلس الفاظی به ظاهر اراسته به شرع و دیانت است و در باطن مملو از گمراهی است دقیقا مانند نان پخته شده الوده به تخم بدمزه صرع

***************************

فلسفی را زهره نه تا دم زند

دم زند دین حقش بر هم زند

اهل فلسفه توان و جرات ستیز با دیانت را ندارند زیرا قدرت شرع موجب تباهی انان خواهد شد

************************************

دست و پای او جماد و جان او

هر چه گوید.ان دو در فرمان او

دست و پای او که در واقع نقش جماد را دارا میباشند مطیع امر جان هستند

******************************

با زبان گر چه تهمت می نهند

دست و پاهاشان گواهی می دهند

اهل انکار به زبان چیزی را گویند که اعضا بویژه دست و پا خلاف ان گواهی میدهند

در ایه مبارکه ۶۵ سوره یس

و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون

مسایل السلوک

خلاصه دو بیت اخیر اینکه گر چه اهل انکار منکر حقیقت و دیانتند اما فطرت انان که بر اصل خداجویی و حقیقت گویی خلق شده است تابع امر خالقند و بر حقانیت حضرت خدای خالق حکیم شهادت دهند

باطن ادمی و فطرت و یا وجدان او چیزی را نهیب میزند که در زبان و افعال منکران خلاف ان مشاهده میگردد

پایان بخش ۱۰۵

بیت ۲۱۵۳

انجمن ادبی مولانا سنگان...
ما را در سایت انجمن ادبی مولانا سنگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0anjomanmolana0 بازدید : 185 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 14:27