بخش 112 . مغرور شدن مریدان محتاج

ساخت وبلاگ

بخش ۱۱۲

بیت ۲۲۶۴

شرح مثنوی

بهر این گفتند دانایان بفن

میهمان محسنان باید شدن

اهل بصیرت و دانایی بر اساس همین بوده که توصیه کرده اند انسان باید مهمان نیکوکاران شود

***************************************

تو مرید و میهمان آن کسی

کو ستاند حاصلت را از خسی

ای طالب حقیقت در واقع بر سر خوان کسی نشسته ای که از خیت عمرت را تباه خواهد کرد

************************************

نیست چیره چون ترا چیره کند

نور ندهد مر ترا تیره کند

او خود مغلوب هوای نفس است چگونه میتواتد در جهت چیزگی تو بر امیال نفسانیت کمکت نماید

نه تنها نوری به تو عنایت نخواهد کرد که همان نورانیتت را به ظلمت مبدل خواهد کرد

مسایل السلوک

استاد اهل معنا خود باید عامل واصل باشد و از نفس بدور

کسی که مراحل مبارزه با نفس اماره و غلبه بر ان را اموخته میتواند با عنایت بر تجربیات خویش در نیل کمال مرید مددکار باشد

****************************************

چون ورا نوری نبود اندر قران

نور کی یابند از وی دیگران

او خود فاقد نورانیت است پس چگونه دیگران از او بهرمند گردند

و او که نورانیتی قرین وی نیست با اتکا به کدام نور قادر به هدایت دیگران خواهد بود

************************************

همچو اعمش کو کند داروی چشم

چه کشد در چشمها الا که یشم

مثال مرشد ناقص مانند انسان نابینایی است که میخواهد ضعف بینایی دیگری را علاج نماید مسلما بیمار را رنجورتر خواهد کرد

*************************************

حال ما اینست در فقر و عنا

هیچ مهمانی مبا مغرور ما

مولانا در ادامه به داستان بخش قبلی بر میگردد

همسر به شوهر میگوید خا کند مهمانان گول ظاهر ما را نخورند و جهت ضیافت ما را انتخاب نکنتد

*******************************

قحط ده سال ار ندیدی در صور

چشمها بگشا و اندر ما نگر

اگر اثرات فقر ده ساله را صورت ما مشاهده نمیکنی چشمانت را باز نما و رنگ رخسار ما را عمیق ببین که بقول معروف

رنگ رخسار خبر دهد از سر درون

*********************************

ظاهر ما چون درون مدعی

در دلش ظلمت زبانش شعشعی

صورت ما شبیه درون اهل ادعا است او درونی تاریک و ظلمانی دارد ولی زبان او مزین به الفاظ و سخنان نورانی است

*****************************

از خدا بویی نه او را نه اثر

دعویش افزون ز شیث و بوالبشر

اهل ادعا بویی از معنویت نبرده اند ولی در وادی مدعی بودن پاکی و سرامدی از حضرات شیث و ادم ابوالبشر نیز خویش متعالی تر میدانند

*******************************

دیو ننموده ورا هم نقش خویش

او همی گوید ز ابدالیم بیش

افراد مدعی در وادی اهریمن و شیطان نیز جایگاهی ندارند و از او همراهی او ابا میکنند ولی انان خویش را برتر از مقربان میدانند

**************************

حرف درویشان بدزدیده بسی

تا گمان آید که هست او خود کسی

اینگونه افراد با دستبرد زدن به اصطلاحات مردان الهی و سخنان نغز و معنایی اولیا الله طوری برای مخاطب وانمود میکنتد که در وادی ملکوتیان به حقیقت رسیده اند

*******************************

خرده گیرد در سخن بر بایزید

ننگ دارد از درون او یزید

در ادعا حتی به عاشق واصلی چون حضرت بایزید بسطامی نیز انتقاد میکند در حالی که از سیرت ظلمانی او یزید بن معاویه نیز ننگ دارد

*******************************

بی نوا از نان و خوان آسمان

پیش او ننداخت حق یک استخوان

اینان از الطاف اسمان و نزول رحمت الهی و کسب مقامات عرفانی کاملا بی بهره اند

و اینقدر در نزد خدای مهربان بی ارزش هستند که رب کریم وی را بعنوان سگ درگاهش نیز نمی پذیرد تااستخوانی بهره ببرد

************************************

او ندا کرده که خوان بنهاده ام

نایب حقم خلیفه زاده ام

در عین حال این رهبران مدعی تزویر گر ندا میکنند که سفره ای معنایی پهن نموده ایم و من نایب پروردگارم و فرزند حقیقی و لایق حضرت ادم خلیفه الله فقط من هستم

*****************************

الصلا ساده دلان پیچ پیچ

تا خورید از خوان جودم سیر هیچ

ندای شان در حقیقت اینست که ای ساده دلان که در تشخیص حقیقت مشکل دارید اگر هیچی را خواستارید بدین سفره پهن شده رجوع نمایید

*****************************

سالها بر وعدهٔ فردا کسان

گرد آن در گشته فردا نارسان

مردم بیچاره سالیان زیادی از بهترین فرصت های زمانی خویش را گرد مدعیان هدر دادند در حالیکه هرگز به حقیقت نرسیدند

**************************

دیر باید تا که سر آدمی

آشکارا گردد از بیش و کمی

در حالیکه برای معرفت به سر و راز ادمیان سالها لازم است تا پستی و بلندی او مشخص گردد

*****************************

زیر دیوار بدن گنجست یا

خانهٔ مارست و مور و اژدها

ایا در پنهان این کالبد جسمانی ادمی چه پنهان گشته است

ایا گنج معنایی است یا مور و مار و اژدهای خطرناک شیطانی

*****************************

چونک پیدا گشت کو چیزی نبود

عمر طالب رفت آگاهی چه سود

نتیجه این بحث شگرف و عمیق اینکه بعد از گذر زمان زیاد تازه اگر مرید ساده لوح متوجه شود که چه کلاهی سرش رفته تکلیف عمر او چه خواهد شد

انجمن ادبی مولانا سنگان...
ما را در سایت انجمن ادبی مولانا سنگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0anjomanmolana0 بازدید : 180 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 14:25