بخش 121

ساخت وبلاگ

بخش ۱۲۱

بیت ۲۴۴۷

موسی و فرعون معنی را رهی

ظاهر آن ره دارد و این بی رهی

موسی و فرعون هر کدام در وادی معنی گام میزدند گر چه در ظاهر امر موسی در حقیقت و فرعون در گمراهی سیر می نمودند

مسایل السلوک

این بیت در اعتقاد عرفانی عمیق است ابن عربی شدیدا بدان پرداخته است و اهل تصوف تاویل های بسیاری بر ان رانده اند

اما مشهورترین تفسیر همان تقسیم بندی ایمان در دو قسمت ایمان ایجادی و ایجابی است

ایمان اول را همه بشریت با هر اعتقاد بدان باورمند هستند و ان قبول حقیقت کونییه است در ایه مبارکه ۵۰ سوره طه ( ربناالذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی...) یعنی خدای مهربان ان ذاتی است که کل کاینات را افریدو انان را هدایت فرمود و این یک نوع ایمان است

اما ایمان ایجابی ( حقیقت تشریعیه)همان باور و تبعییت و تسلیم به خدا و فرستادگان اوست

*******************************

روز موسی پیش حق نالان شده

نیمشب فرعون هم گریان بده

روز موسی به درگاه خدا می نالید و شب هنگام فرعون گریان بود

مسایل السلوک

گریه موسی از جهت بندگی و رسالت بود اما گریه فرعون گرفتاری در قید ننگ و نام تعلق دنیوی بود

*************************************

کین چه غلست ای خدا بر گردنم

ورنه غل باشد کی گوید من منم

ای خدا این چه زنجیر سنگین است بر گردن من؟ اگر این منیت و ادعای من زنجیر نیست پس چه کسی ادعای کبر و من میکند؟

**********************************

زانک موسی را منور کرده ای

مر مرا زان هم مکدر کرده ای

زیرا ای خدای یکتا تو موسی را به نور هدایت مزین نمودی و مرا نیز در مشیت خویش تاریک و گمراه ساخته ای

************************************

زانک موسی را تو مه رو کرده ای

ماه جانم را سیه رو کرده ای

از ان رو که موسی را تو مانند ماه اسمان روشن نموده ای و دقیقا عکس ان ماه وجود مرا تاریک و سیه نموده ای

*****************************

بهتر از ماهی نبود استاره ام

چون خسوف آمد چه باشد چاره ام

ستاره اقبال من از خود ذات ماه اسمان که برتر نیست انگاه که اراده نمایی با خسوف تاریکش کنی .من نیز ماه جانم به خسوف دچار گشته است

**************************

نوبتم گر رب و سلطان می زنند

مه گرفت و خلق پنگان می زنند

گر چه انسانها به خدایی من اعتراف میکنند ولی در حقیقت ان بدان ماند که ماه دچار خسوف شده باشد و مردم بر طبل و طاس بکوبند تا ان پدیده رفع شود

مسایل السلوک

طبل و طاس کوبیدن کنایه از یک اعتقاد قدیمی است که مردم به هنگام خسوف در زوال ان انحام میدادند

**********************************

می زنند آن طاس و غوغا می کنند

ماه را زان زخمه رسوا می کنند

مردم قدیم هنگام وقوع کسوف بر طاس میزدند و بدین وسیله ماه را رسوا میسازند

توضیح

این یک اعتقاد قدیمی است که در زمانهای دور بدان اعتقاد وحود داشت

*****************************

من که فرعونم ز خلق ای وای من

زخم طاس آن ربی الاعلای من

فرعون گفت حال من مانند خسوف ماه است

ای وای بر من که خلق الناس مرا رب اعلی میدانند و در واقع ان نواختن طاس رسوایی ادعای دروغ من است

**************************************

خواجه تاشانیم اما تیشه ات

می شکافد شاخ را در بیشه ات

فرعون گفت بارالها

من و موسی علیه تلسلام بنده یک رب هستیم ولی تیشه تقدیر تو شاخه ای را می شکافد و از باغ هستی جدا میکند

******************************

باز شاخی را موصل می کند

شاخ دیگر را معطل می کند

خداوند بر حسب مقتضای خدایی خویش و حکمت بالغه اش شاخه ای را وصل می کند و شاخه ای دیگر را به مشیت خویش خشک و جدا و معطل میسازد

*************************************

شاخ را بر تیشه دستی هست نی

هیچ شاخ از دست تیشه جست نی

ایا شاخه در قبال تیشه تصرفی دارد ؟ نه هرگز

ایا هیچ شاخه ای توانسته است از دست تیشه بگریزد ؟ نه

مسایل السلوک

تیشه در این ابیات خداست و ضربات او تقدیر و شاخه های درخت ما انسانها هستیم

********************************

حق آن قدرت که آن تیشه تراست

از کرم کن این کژیها را تو راست

ای خدای یگانه به حق قدرت مطلق که در تیشه تقدیر توست از روی مهربانی این نابهنجاریها و کژی ها را راست و مسیر رضایت خویش هدایت فرما

*********************************

باز با خود گفته فرعون ای عجب

من نه دریا ربناام جمله شب

فرعون با خود گفت ای عجب مگر من در تمام شب ایا ندای یاربنا نمیزنم

مسایل السلوک

روایت است فرعون در روز ادعای خدایی میکرد و در شب اعتراف به عبدیت خویش مینمود

و این حالت برای هر کسی که مدعی باشد اتفاق می افتد انگاه که ادمی در خلوت خویش به ضمیر باطن ش مراجعه میکند ندای درونی او به حقیقت امر معترف میشود

*****************************

در نهان خاکی و موزون می شوم

چون به موسی می رسم چون می شوم

او از خود سوال میکرد بار الها چرا در خلوت خویش فروتن و موزون هستم

همینکه با موسی مواجه میشوم غرورو ادعا تمام وجودم را پر میکتد چرا چنین میشوم؟

*****************************

رنگ زر قلب ده تو می شود

پیش آتش چون سیه رو می شود

رنگ طلای تقلبی را اگر حتی ده بار رنگ طلایی بزنند همین که به اتش رسد سیاه میشود

مسایل السلوک

گاها انسانها ظاهری مطابق با شرع مقدس دارا هستند اما همین که به ازمون الهی گرفتار شوند رنگ و وزن باور انان مشخص میشود

*******************************

نه که قلب و قالبم در حکم اوست

لحظه ای مغزم کند یک لحظه پوست

نه اینکه باطن و ظاهر من تحت تصرف خدای یکتا است؟

ان ذات بی چون گاه مرا مغز حقیقت نماید و گاه تهی از معنا و پوست میشوم

مسایل السلوک

مولانا در مثنوی تاکید فراوان به مغز و پوست دارد و بپین بهانه همیشه به مدح اهل باطن و حقیقت میپردازد و اهل قشر و سطحی نگر را مذمت میکند و بدین سان ادمی را دعوت به باطن افعال میکند

ما ز قران مغز را برداشتیم

پوست ان پیش خسان انداختیم

******************************

سبز گردم چونک گوید کشت باش

زرد گردم چونک گوید زشت باش

خدای مهربان اگر اراده او به سرسبزی و سعادتم باشد امر بدان نماید

و چنانچه اراده به ارتدادم نمایم میگوید زشت و بد عمل باش

مسایل السلوک

خدای کریم در قران فراون ایه در ضلالت و هدایت بشر اورده

تعز من تشا و تضل من تشا

یهدی من بشا ...

اما این ایات دلیل بر عدم اختیار ادمی نیست بلکه سنت الهی در اینست که خواست خدا در اختیار انسان در تعیین سرنوشت است

لیس للانسان الا ما سعی

نیست انسان مگر بر اساس تلاشش

و یا مفهوم ایه ای دیگر اینکه...

ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهیم مگر خود بدان اقدام نماید

*******************************

لحظه ای ماهم کند یک دم سیاه

خود چه باشد غیر این کار اله

خدای یگانه مرا لحظه ای ماه اسمان نماید و لحظه ای دیگر تیره و تار.و در واقع کار حضرت حق جز این چیست؟

***************************************

پیش چوگانهای حکم کن فکان

می دویم اندر مکان و لامکان

در قرب حضرت حق ما چون چوگان های حکم مشیت اوییم.و در مکان و لامکان در حرکت و سیر تکوینی هستیم

******************************

چونک بی رنگی اسیر رنگ شد

موسیی با موسیی در جنگ شد

از ان جهت که حقیقت هستی به معنی بیرنگی به کثرت یعنی رنگ تبدیل شد یک فرعونی و یک موسیی به تبع ان به پیکار پرداختند

***************************

چون به بی رنگی رسی کان داشتی

موسی و فرعون دارند آشتی

اگر ادمی به مرحله بیرنگی که سرمایه اولیه او بود برسد و از کثرت دور گردد انگاه موسی و فرعون دیگر در صلح بسر خواهند برد

مسایل السلوک

تمامی تضادها در وادی دنیا و تکثر ان است اما اگر ادمی به ازلیت یا ابدیت بپیوندد دیگر رنگها برایش بی معنی گردد شاید معنی فرمایش پیامبر از

موتوا قبل ان تموتوا

همین مرحله بیرنگی باشد

******************************

گر ترا آید برین نکته سئوال

رنگ کی خالی بود از قیل و قال

اگر برایت جای سوال گردد که چطور موسی مقرب با فرعون یاغی در مرحله بیرنگی متحد گردند

در جوابت باید گفت

که این خاصیت مختص وادی کثرت است و رنگ فقط در دنیا است که موجب قیل و قال و نزاع میگردد

********************************

این عجب کین رنگ از بی رنگ خاست

رنگ با بی رنگ چون در جنگ خاست

و تعجب بیشتر از این است که این همه رنگها نخست از عالم بیرنگی حاصل گردیده است

پس چرا این دو در دنیا همیشه در ستیزند

*****************************

چونک روغن را ز آب اسرشته اند

آب با روغن چرا ضد گشته اند

اب و روغن مایع هستند و در واقع از یک ریشه و اصل خلق شده اند پس چرا این دو در عمل ضد یگدیگر عمل می کنند؟

*********************************

چون گل از خارست و خار از گل چرا

هر دو در جنگند و اندر ماجرا

گل و خار نیز از یک اصل و مشا یعنی به لحاظ جنسیت و تغذیه و ریشه واحد هستند

اما در محاورات مردمی و در حقیقت عمل متفاوت هستند

***************************************

یا نه جنگست این برای حکمتست

همچو جنگ خر فروشان صنعتست

یا این ستیز بین نحله های مختلف مردم دارای حکمتی پنهان است و یا مانند جنگ معامله گران و خرفروشان برای بالا بردن قیمت اجناس معرکه گیری ایجاد میشود

***************************************

یا نه اینست و نه آن حیرانیست

گنج باید جست این ویرانیست

یا این نزاع نه حکمتی در انست و نه دروغ ایست تعمدی

پس باید گنج که همان وحدت حقیقی و دوری از تکثرگرایی هست را جستجو کنی زیرا دنیا عاقبت فانی است

*************************************

آنچ تو گنجش توهم می کنی

زان توهم گنج را گم می کنی

اما انچیزی که تو ان را گنج میپنداری در واقع خود بزرگترین حجاب در عدم در کشف حقیقت است

***************************************

چون عمارت دان تو وهم و رایها

گنج نبود در عمارت جایها

اوهام و نظریات تو همچون ساختن های تخیلی است و در حقیقت امر گنجی نیست بلکه معمولا گنج را در ویرانه ها پنهان کنند

مسایل السلوک

همت مولانابر تفهیم این امر مهم هست که جسم ادمی مخلوقی فانی انچه گنج حقیقی است روح اوست اما متاسفانه اکثر انسانها به این حقیقت نرسیده اند

*********************************

در عمارت هستی و جنگی بود

نیست را از هستها ننگی بود

تا ادمی گرفتار پرداختن مطلق به مادیات است این ستیز هست و در واقع نیستها با هستها در تقابل خواهند بود

مسایل السلوک

تقابل ماده و معنا حقیقتی غیر قابل انکار است

حضرت رسول علیه السلام فرمودند..اگر شهوت بر عقل غالب گردد انسان از حیوان پست تر است و اگر عقل بر شهوت غالب اید از ملایک افزون تر و متعالی تر

************************************

نه که هست از نیستی فریاد کرد

بلک نیست آن هست را واداد کرد

زیرا عدم از زبان موجود فریاد میکشد و در واقع اعلام موجودت نماید

بلکه عدم ان موجود را پس میزند

**********************************

تو مگو که من گریزانم ز نیست

بلک او از تو گریزانست بیست

لذا هیچگاه مدعی فرار از از نیستی نباش بلکه او نیز از تو گریزان است

مسایل السلوک

بعضی شارحان برداشت نیستی را حقیقت مقربان دانسته اند که ابوجهل صفتان مدعی گریز از اسمانیان هستند

مولانا میفرماید

اگر بدصفتان از حقیقت نیست نما مردان الهی فرار میکنند انان نیز نفرت و دوری را در ذات خویش دارند

*************************************

ظاهرا می خواندت او سوی خود

وز درون می راندت با چوب رد

اولیا ظاهرا مشتاق نشان میدهند ولی در حقیقت امر اینگونه نیستند

مسایل السلوک

بحث مولانا همان اصل تجانس است زیرا صفات مشترک موجب همگرایی و محبت و عکس ان یعنی نفرت میشود

****************************

نعلهای بازگونه ست ای سلیم

نفرت فرعون می دان از کلیم

در واقع نوعی نعل وارونه زدن است ای صاحب عقل سلیم...

و سرکشی فرعون از موسی علیه السلام دقیقا حقیقت همین مطلب است

مسایل السلوک

صاحبان تصرف قلبهای سلیم را میشناسند و چون حنس هر دو یکی است جذبات واقعی حاصل میشود اما سیرت الوده در نگاه صاحبان ملکوت از جنسی متفاوت هست لذا گر جه ظاهر امر چیزی نشان ندهند اما بر حسب باطن گریزان و موجب نفرت است

پایان بخش ۱۲۱

انجمن ادبی مولانا سنگان...
ما را در سایت انجمن ادبی مولانا سنگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0anjomanmolana0 بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 14:22